قدس آنلاین- متأسفانه در ایران تب مسری استفاده از جریان سیال ذهن بین نویسندگان بسیار شایع شده است. برخی از آنان بدون اطلاع دقیق از کمّ و کیف کار، تنها به این دلیل که تصور میکنند این روش نشانه قدرت و توانمندی قلم نویسنده است، چنان در این موارد زیادهروی میکنند که داستان به هذیانگویی ذهنی مبدل میشود.
بیشتر نویسندگان از عناصر داستان و نقش مؤثر آن در هنر داستاننویسی مطلع هستند. استفاده درست از این عناصر نیازمند دقت و تمرین بسیار است. فقط دانستن تئوری داستاننویسی برای پیشرفت در این زمینه کافی نیست بلکه باید به این عناصر از دیدگاه عملی توجه کرد. کاربرد این عناصر از دیدگاه عملیِ آن کار بسیار وسیع و پرمایهای است و حجم کتابی قطور را میطلبد. بنابراین برای نمونه، کاربرد زاویهدید و نحوه انتخاب صحیح آن در اینجا بهاجمال بررسی میشود.
انتخاب زاویهدید صحیح منوط به شرایطی است و نویسنده در مرحله تفکر قبل از نوشتن باید با توجه به عوامل مختلف و حوادثی که در طرح اولیه داستان مد نظر دارد، راوی داستان را انتخاب نماید. نویسنده در این شیوه باید از زاویهدید خاصی پیروی کند تا حوادث در داستان لو نرود و خواننده دنباله داستان را پیگیری کند.
شیوه داستاننویسی فیلدینگ» تفاوت چندانی با شیوه داستاننویسی هومر نداشت. راوی گاهی نگارههای خود را به گونهای نامربوط به گستره داستان تحمیل میکند. او همیشه دانای کل است که شخصیتها را تا حد ملعبه پایین میکشد و کنش و عمل داستانی را در مسیری ازپیشساخته هدایت میکند و بدینگونه، آخر داستان از همان آغاز لو میرود. گاهی نویسنده به دلایل خاص از زاویهدید اولشخص استفاده میکند. در برخی موارد او میخواهد وقایع غیرعادی و دور از ذهن را در داستان به تصویر بکشد؛ به گونهای که خواننده در صحت و سقم آن شک ننماید. به همین دلیل برای بیان ماجرا خواننده را با «من» راوی آشنا میسازد؛ راویای که شاهد ماجراست و هر آنچه را که رؤیت نموده عیناً تعریف میکند.
افزون بر این، نویسنده از این شیوه استفاده میکند تا بهراحتی احساسات و افکار درونی خود را به خواننده القا کند. استفاده از این شیوه برای نویسنده محدودیتهایی نیز دارد. وی با انتخاب این زاویه خاص نمیتواند به ذهن هر فرد وارد شود و به همین دلیل عقاید او به عنوان حقیقت محض پذیرفته نمیشود.
نویسندگانی چون جیمز جویس، پروست و ویرجینیا وولف را میتوان به عنوان پیشگامان این سبک و سیاق دانست. این نویسندگان برای بُعد بخشیدن به کار و نشاندادن جوانب مختلف از جریان سیال ذهن به عنوان اهرم اصلی استفاده کردند. اصولاً برای نشاندادن ذهنیت شخصیتهای داستان از ۲ شیوه استفاده میشود:گفتوگوی درونی شخصیت داستان با خود و بیان ذهنیت شخصیت از طریق نقل قول و به شکل مستقیم و آزاد.
نظر شما